دعای عدیله به صورت کامل برای حفظ ایمان در سختی و مرگ

دعای عدیله به صورت کامل برای حفظ ایمان در سختی و مرگ

شیطان رجیم همواره به عنوان یک گمراه کننده در هنگام انسان است و سعی می کند که او را از راه به در کرده و سختی های زیادی را نیز متوجه اش می کند، بخصوص یکی از این موارد مربوط بع عدلیه می باشد و زمانی رخ خواهد داد که فرد در حال جان دادن و مرگ می باشد.

شیطان در این زمان نیز سعی می کند که او را از راه به در کرده و به سختی ها و بلا ها دچارش کند.

دعای عدیله به صورت کامل برای حفظ ایمان در سختی و مرگ
دعای عدیله به صورت کامل برای حفظ ایمان در سختی و مرگ

دعای عدیله به صورت کامل برای حفظ ایمان در سختی و مرگ,دعای عدیله برای چیست,دعای عدیله صوتی,دعای عدیله صوت,دعای عدیله برای مریض,دعای عدیله با ترجمه,دعای عدیله خواص,دعای عدیله صغیر,دعای عدیله میثم تمار,دعای عدیله فضیلت,دعای عدیله کوچک,دعای عدیله با صدای فرهمند,دعای عدیله سماواتی,دعای عدیله دانلود,دعای عدیله با معنی,دعای عدیله با صدای میثم تمار,دعای عدیله با صدای سماواتی,دعای عدیله با صدای استاد فرهمند,دعای عدیله برای محتضر,دعای عدیله pdf,دعای عدیله فرهمند,

دعای عدیله به صورت کامل برای حفظ ایمان در سختی و مرگ

شَهِدَ اللَّهُ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ
گواهى دهد خدا كه همانا معبودى جز او نيست
وَ الْمَلائِكَةُ وَ اُولُوا الْعِلْمِ قآئِماً بِالْقِسْطِ
و فرشتگان و دانشمندان نيز گواهى دهند كه  عدل و داد بدو پايدار است
لا اِلهَ ‏اِلاَّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ
و معبودی جز او كه عزيز و فرزانه است نيست
اِنَّ الدّينَ عِنْدَ اللَّهِ ‏الْإِسْلامُ
و همانا دين نزد خدا اسلام است
وَ اَنَا الْعَبْدُ الضَّعيفُ الْمُذْنِبُ‏
و من بنده ناتوان گنه كار
الْعاصِى الْمُحْتاجُ الْحَقيرُ
نافرمان نيازمند كوچكم
اَشْهَدُ لِمُنْعِمى‏ وَ خالِقى‏ وَ رازِقى‏ وَ مُكْرِمى‏،
گواهى دهم براى نعمت دهنده و آفريننده و روزى ده و اكرام كننده ‏ام
كَما شَهِدَ لِذاتِهِ
چنانچه‏ او براى خود گواهى داده
وَ شَهِدَتْ لَهُ الْمَلائِكَةُ وَ اُولُوا الْعِلْمِ مِنْ عِبادِهِ،
و فرشتگان و دانشمندان از بندگانش براى او گواهى داده ‏اند
بِاَنَّهُ‏ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ
كه معبودى نيست جز او
ذُو النِّعَمِ وَ الْإِحْسانِ وَ الْكَرَمِ وَ الْإِمْتِنانِ قادِرٌ اَزَلِىٌّ
آن صاحب نعمت و احسان و كرم و بخشش و توانا ازلى
عالِمٌ اَبَدِىٌّ حَىٌّ اَحَدِىٌّ مَوْجُودٌ سَرْمَدِىٌّ سَميعٌ بَصيرٌ
داناى جاويدان زنده يگانه موجود هميشگى شنواى بيناى
مُريدٌ كارِهٌ مُدْرِكٌ‏ صَمَدِىٌّ، يَسْتَحِقُّ هذِهِ الصِّفاتِ
با اراده با كراهت درك كننده ‏اى‏ كه نيازمند نيست و شايسته اين اوصاف است
 وَ هُوَ عَلى‏ ما هُوَ عَلَيْهَ فى‏ عِزِّ صِفاتِهِ
و او در عين آن كه بى نياز از اين صفات است‏
كانَ‏ قَوِيّاً قَبْلَ وُجُودِ الْقُدْرَةِ وَ الْقُوَّةِ
پيش از پيدايش نيرو و قدرت نيرومند بوده
وَ كانَ عَليماً قَبْلَ ايجادِ الْعِلْمِ وَ الْعِلَّةِ
و پيش از ايجاد علم و علت‏ دانا بوده
لَمْ يَزَلْ سُلْطاناً اِذْ لا مَمْلَكَةَ وَ لامالَ
هنگامى كه نه كشورى بوده و نه مالى او سلطنت و پادشاهى داشته
وَ لَمْ يَزَلْ سُبْحاناً عَلى‏ جَميعِ الْأَحْوالِ
هميشه در همه احوال منزه و بى ‏نياز بوده‏
وُجُودُهُ قَبْلَ الْقَبْلِ فى‏ اَزَلِ الْأزالِ
هستى او پيش از هر پيشى در ازل ازلها بوده
وَ بَقآئُهُ بَعْدَ الْبَعْدِ مِنْ غَيْرِ اِنْتِقالٍ‏ وَ لا زَوالٍ
و ماندنش بعد از هر بعدى است بدون تغيير و زوال‏
غَنِىٌّ فِى الْأَوَّلِ وَ الْاخِرِ
بى‏ نياز است در آغاز و انجام
مُسْتَغْنٍ فِى الْباطِنِ وَالظَّاهِرِ
و مستغنى است در نهان و آشكار
لا جَوْرَ فى‏ قَضِيَّتِهِ
هيچ ستمى‏ در داوريش نيست
وَ لامَيْلَ فى‏ مَشِيَّتِهِ
و هيچ انحراف و اعوجاجى در مشيتش نخواهد بود
وَ لا ظُلْمَ فى‏ تَقْديرِهِ
و هيچ ظلمى در اندازه ‏گيرى او وجود ندارد
وَ لا مَهْرَبَ مِنْ‏ حُكُومَتِهِ
و راه گريزى از حكمش نیست
وَ لا مَلْجَاَ مِنْ سَطَواتِهِ
و پناه گاهى در برابر حملات و يورشش نيست
وَ لا مَنْجا مِنْ نَقِماتِهِ
و وسيله نجاتى از انتقام و غضبش وجود ندارد
سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ‏ غَضَبَهُ
رحمت او برغضبش پيشى گرفته
وَ لايَفُوتُهُ اَحَدٌ اِذا طَلَبَهُ
و هر كه را بخواهد از دستش بدر نرود
اَزاحَ الْعِلَلَ فِى التَّكْليفِ
در تكاليف خود موانع را از پيش پا برداشته
وَ سَوَّى‏ التَّوْفيقَ بَيْنَ الضَّعيفِ وَ الشَّريفِ
و در توفيق انجام آن‌ها ميان ناتوان و توانا را يكسان كرده
مَكَّنَ اَدآءَ الْمَاْمُورِ
به هر چه دستور داده قدرت انجام آن را داده
وَ سَهَّلَ سَبيلَ‏ اجْتِنابِ الْمَحْظُورِ
و هر چه را قدغن كرده راه اجتنابش را آسان كرده
لَمْ يُكَلِّفِ الطَّاعَةَ اِلاَّ دُوْنَ الْوُسْعِ و الطَّاقَةِ
و تكليفى نكرده جز به مقدار وسع و طاقت
سُبْحانَهُ ما اَبْيَنَ كَرَمَهُ
منزه باد او كه‏ چقدركرم‏ و بزرگواری اش‏ آشكار
وَ اَعْلى‏ شَاْنَهُ
و شأن‏ و مرتبه‏ اش بلند است
سُبْحانَهُ ما اَجَلَّ نَيْلَهُ
منزه باد كه چه اندازه عطايش ارجمند
وَ اَعْظَمَ اِحْسانَهُ
و احسان‏ و بخشش‏ بزرگ است‏
بَعَثَ‏ الْأَنْبِيآءَ لِيُبَيِّنَ عَدْلَهُ
پيامبران را فرستاد تا عدل و دادش را آشكار سازد
وَ نَصَبَ الْأَوْصِيآءَ لِيُظْهِرَ طَوْلَهُ وَ فَضْلَهُ
و اوصياء را به جانشينى آن‌ها منصوب داشت تا كرم و فضلش را ظاهر كند
وَ جَعَلَنا مِنْ اُمَّةِ سَيِّدِ الْأَنْبِيآءِ
و (از فضل اوست كه) ما را از امت سيد پيامبران
وَ خَيْرِ الْأَوْلِيآءِ وَ اَفْضَلِ الْأَصْفِيآءِ وَ اَعْلَى الْأَزْكِيآءِ
و بهترين اولياء و برترين برگزيدگان و والاترين پاكيزگان‏
مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ
محمد صلى اللّه عليه و آله و سلم قرار داد
امَنَّا بِهِ وَ بِما دَعانا اِلَيْهِ
ايمان آورديم به او و به آنچه ما را بدان خواند
وَ بِالْقُرْآنِ الَّذى‏ اَنْزَلَهُ عَلَيْهِ
و به قرآنى كه ‏خدا بر او نازل فرمود
وَ بِوَصِيِّهِ الَّذى‏ نَصَبَهُ يَوْمَ الْغَديرِ
و به وصيش كه در روز غدير او را (به جانشينى خود) منصوب فرمود
وَ اَشارَ بِقَوْلِهِ هذا عَلِىٌّ اِلَيْهِ
و به گفتارش كه فرمود: «اين على است» و به او اشاره كرد
وَ اَشْهَدُ اَنَّ الْأَئِمَّةَ الْأَبْرارَ وَ الْخُلَفآءَ الْأَخْيارَ
و گواهى دهم كه امامان نيكوكار و جانشينان برگزيده
بَعْدَ الرَّسُولِ الْمُخْتارِ
پس از پيامبر مختار عبارتند از:
عَلِىٌ‏ قامِعُ الْكُفَّارِ
«على» زبون كننده كافران
وَ مِنْ بَعْدِهِ سَيِّدُ اَوْلادِهِ الْحَسَنُ بْنُ عَلِىٍّ
و پس از او بهترين فرزندانش حسن بن على
ثُمَّ اَخُوهُ السِّبْطُ التَّابِعُ لِمَرْضاتِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ
سپس برادرش سبط رسول گرامى پيرو آنچه موجب خوشنودى خدا بود حسين
ثُمَّ الْعابِدُ عَلِىٌّ
سپس (آن امام) عابد على
ثُمَّ الْباقِرُ مُحَمَّدٌ
سپس (حضرت) باقر محمد
ثُمَ‏ الصَّادِقُ جَعْفَرٌ
سپس (امام) صادق جعفر
ثُمَّ الْكاظِمُ مُوسى‏
سپس (حضرت) كاظم موسى
ثُمَّ الرِّضا عَلِىٌّ
سپس امام رضا على
ثُمَّ التَّقِىُّ مُحَمَّدٌ
سپس تقى (كه نامش) محمد است
 ثُمَ‏ النَّقِىُّ عَلِىٌّ
سپس‏ على النقى
ثُمَّ الزَّكِىُّ الْعَسْكَرِىُّ الْحَسَنُ
سپس زكى عسكرى (حضرت) حسن
ثُمَّ الْحُجَّةُ الْخَلَفُ الْقآئِمُ‏ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِىُّ
سپس فرزند خلف او حجت قائم‏ منتظر مهدى
الْمُرجَى الَّذى‏ بِبَقائِهِ بَقِيَتِ الدُّنْيا
آن مايه اميدى كه به بقاى او دنيا باقى مانده
وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرى‏
و به بركت او خلق روزى خورند
وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمآءُ
و به وجود او زمين و آسمان پابرجا مانده
وَ بِهِ يَمْلَأُ اللَّهُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً
و به دست او خداوند زمين را پر از عدل و داد كند
بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً
پس از آن كه از ظلم و ستم پر شده باشد
وَ اَشْهَدُ اَنَّ اَقْوالَهُمْ حُجَّةٌ
و گواهى دهم كه گفتارشان (براى ما) حجت
وَ امْتِثالَهُمْ فَريْضَةٌ
و دليل است و فرمانبرداری شان واجب
وَ طاعَتَهُمْ مَفْرُوضَةٌ
و پيرويشان فرض
وَ مَوَدَّتَهُمْ لازِمَةٌ مَقْضِيَّةٌ
و محبت و دوستيشان لازم و حتمى است
وَ الْإِقْتِدآءَ بِهِمْ مُنْجِيَةٌ
و اقتداء كردن به ايشان موجب نجات‏
وَ مُخالَفَتَهُمْ مُرْدِيَةٌ
و مخالفتشان سبب هلاكت است
وَ هُمْ ساداتُ اَهْلِ الْجَنَّةِ اَجْمَعينَ
و آنهايند بزرگان و آقايان همه اهل بهشت
وَ شُفَعآءُ يَوْمِ‏ الدّينِ
و شفيعان روز جزا 
وَ اَئِمَّةُ اَهْلِ الْأَرْضِ عَلَى الْيَقينِ
و پيشوايان مردم روى زمين به طور قطع و يقين
وَ اَفْضَلُ الْأَوْصِيآءِ الْمَرْضِيّينَ
و هم چنين برترين اوصياء پسنديده ايشانند
وَ اَشْهَدُ اَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ
و گواهى دهم كه مرگ حق است
وَ مُسآئَلَةَ الْقَبْرِ حَقٌّ
و سؤال و جواب در قبر حق است
وَ الْبَعْثَ حَقٌّ
و برانگيخته شدن حق‏ است
وَ النُّشُورَ حَقٌّ
‏و زنده‏ شدن‏ پس‏ از مرگ حق است‏
وَ الصِّراطَ حَقٌّ
و صراط حق است
وَ الْميزانَ حَقٌّ
و ميزان حق است
وَ الْحِسابَ حَقٌّ
و حساب حق است
وَ الْكِتابَ حَقٌّ
و كتاب (نامه اعمال) حق است
وَ الْجَنَّةَ حَقٌّ
و بهشت حق است
وَ النَّارَ حَقٌّ
و دوزخ حق است
وَ اَنَّ السَّاعَةَ اتِيَةٌ لارَيْبَ فيها
و به راستى قيامت آمدنى است و شكى در آن نيست
وَ اَنَ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِى‏الْقُبُورِ
و حتماً خداوند در ميان گورها مردگان را برانگيزد
اَللّهُمَ‏ فَضْلُكَ رَجآئى‏
خدايا فضل تو را اميد دارم
وَ كَرَمُكَ وَ رَحْمَتُكَ اَمَلى‏
و كرم و رحمتت آرزوى من است
لا عَمَلَ لى‏ اَسْتَحِقُّ بِهِ الْجَنَّةَ
عملى كه بدان سزاوار بهشت‏ باشم ندارم
وَ لا طاعَةَ لى‏ْ اَسْتَوْجِبُ بِهَا الرِّضْوانَ
و نه طاعتى كه بدان مستوجب رضوان گردم
اِلاَّ اَنِّى اِعْتَقَدْتُ تَوْحيدَكَ وَ عَدْلَكَ
جز آن كه من به يگانگى و عدل و داد تو معتقد هستم‏
وَ ارْتَجَيْتُ اِحْسانَكَ وَ فَضْلَكَ
و به احسان و فضل تو اميدوارم
وَ تَشَفَّعْتُ اِلَيْكَ بِالنَّبِىِّ وَ آلِهِ مَنْ اَحِبَّتِكَ
و شفيع گردانم به درگاهت پيغمبر و خاندانش را كه محبوب تو هستند
وَ اَنْتَ اَكْرَمُ الْأَكْرَمينَ
و تو بزرگوارترين كريمانى
وَ اَرْحَمُ الرَّاحِمينَ
و مهربان ترين مهربانانى
وَ صَلَّى اللَّهُ عَلى‏ نَبِيِّنا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ‏ اَجْمَعينَ الطَّيِّبينَ الطَّاهِريْنَ
و درود خدا بر پيامبر ما محمد و آل پاك و پاكيزه‏ اش همگى باد
وَ سَلَّمَ تَسْليماً كَثيراً كَثيراً
و سلام مخصوص او بسيار بسيار
وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِىِ‏ الْعَظيمِ
و جنبش و نيرويى نيست‏ جز به خداى والاى بزرگ
اَللّهُمَّ يا اَرْحَمَ‏ الرَّاحِمينَ
خدايا اى مهربان ترين مهربانان
اِنّى ‏اَوْدَعْتُكَ يَقينى‏ هذا وَ ثَباتَ‏ دينى‏
من نزد تو به وديعت نهادم اين يقينم را (كه عرضه داشتم) و استقامت‏ در دينم را
وَ اَنْتَ خَيْرُ مُسْتَوْدَعٍ
و تو بهترين امانت دارانى
وَ قَدْ اَمَرْتَنا بِحِفْظِ الْوَدآئِعِ
و خودت ما را به امانت‏ دارى دستور داده ‏اى
فَرُدَّهُ عَلَىَّ وَقْتَ‏ حُضُورِ مَوْتى
پس اى خدا اين امانت را هنگام‏ مرگ به من برگردان
‏بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ
به رحمتت اى مهربانترين مهربانان
 
‏در دعاهاى مأثوره این بند نیز آمده است:

اَللّهُمَ‏ اِنِّى‏ اَعُوذُ بِكَ مِنَ الْعَديلَةِ عِنْدَ الْمَوْتِ
خدايا به تو پناه برم از عديله در وقت مرگ

بیشتر بخوانید  ختم سوره فتح برای جهت گشایش و طلب حاجت و ایجاد حصار قوی در برابر بلاها و خطرات

درباره ی admin

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سیزده + دو =