دعای رهایی از سختی ها امام علی النقی علیه السلام

دعای رهایی از سختی ها امام علی النقی علیه السلام

مسیر موفقیت همیشه سخت است و تاوان های خاص خود را دارد و اگر فردی بخواهد از این وضعیت رها شود و مشکلات را از پیش و روی خود بردارد، نیاز به کمکی آسمانی خواهد داشت تا بر شرایط تسلط داشته باشد و از گرفتاری ها دور گردد.

ما در این مطلب با توجه به مضمون موضوع مطلب، دعای رهایی از سختی ها امام علی النقی علیه السلام را می آموزیم که سریع التاثیر بوده و در نسخه های کهن کتب دینی آمده است.

دعای رهایی از سختی ها امام علی النقی علیه السلام
دعای رهایی از سختی ها امام علی النقی علیه السلام

دعای رهایی از سختی ها امام علی النقی علیه السلام,دعای رفع سختی و مشکلات,دعا رفع سختی ها,دعای برای رفع سختی,دعا برای رفع سختی و گشودن گرفتگی کارها,دعا برای رفع سختی زندگی,دعا جهت رفع سختی,دعای رفع بلا و سختی,دعای رفع عسرت و سختی,دعای دفع بلای زلزله,دعای رفع بلا و مرض,دعای رفع بلا و درد,دعای رفع بلا مفاتیح,دعای رفع بلای خواب بد,دعای رفع بلا و مشکل,دعای رفع بلا از دشمن,دعای رفع بلا و ناراحتی,دعای دفع بلایای ماه صفر

دعای رهایی از سختی ها امام علی النقی علیه السلام

اللهم انی و فلان ابن فلان(6055) عبدان من عبیدک نواصینا بیدک، تعلم مستقرنا و مستودعنا، و تعلم منقلبنا و مثوانا و سرنا و علانیتنا، و تطلع علی نیاتنا و تحیط بضمائرنا، علمک بما نبدیه کعلمک بما نخفیه، و معرفتک بما نبطنه کمعرفتک بما نظهره، و لا ینطوی عنک(606) شی ء من امورنا و لا یستتر دونک حال من احوالنا، و لا لنا منک معقل یحصننا و لا حرز یحرزنا و لا هارب یفوتک منا، و لایمتنع الظالم منک بسلطانه و لا یجاهدک عنه جنوده(607)، و لا یغالبک مغالب بمنعه و لا یعازک متعزز بکثره، أنت مدرکه اینما سلک و قادر علیه اینما لجا.
فمعاذ المظلوم منا بک و توکل المقهور منا علیک و رجوعه الیک، و یستغیث بک اذا خذله المغیث و یستصرخک اذا قعد عنه النصیر، و یلوذ بک اذا نفته الافنیته و یطرق بابک اذا أغلقت(608) دونه الأبواب المرتجه، و یصل الیک اذا احتجبت عنه الملوک الغافله.
تعلم ما حل به قبل ان یشکوه الیک و تعرف ما یصلحه قبل ان یدعوک له، فلک الحمد سمیعاً بصیراً لطیفاً قدیراً.
اللهم انه قد کان فی سابق علمک و محکم قضاءک (و جاری قدرک)(6099) و ماضی حکمک و نافذ مشیتک فی خلقک أجمعین، سعیدهم و شقیهم، و برهم و فاجرهم ان جعلت لفلان ابن فلان علی قدره فظلمنی بها و بغی علی لمکانها، و تعزز علی بسلطانه الذی خولته ایاه و تجبر علی بعلو حاله التی جعلتها له، و غره املاءک له و اطغاه حلمک عنه.
فقصدنی بمکروه عجزت عن الصبر علیه و تغمدنی(6100) بشر ضعفت عن احتماله، و لم اقدر علی الانتصار منه لضعفی و الانتصاف منه لذلی، فوکلته الیک و توکلت فی أمره علیک، و توعدته(611) بعقوبتک و حذرته سطوتک و خوفته نقمتک، فظن أن حلمک عنه من ضعف و حسب ان املاءک له من عجز، و لم تنهه واحده عن اخری و لا انزجر عن ثانیه باولی، و لکنه تمادی فی غیه و تتابع فی ظلمه و لج فی عداونه و استشری فی طغیانه، جراه علیک یا سیدی و تعرضاً لسخطک الذی لا ترده عن الظالمین، و قله اکتراث ببأسک الذی لاتحبسه عن الباغین.
فها أنا ذا یا سیدی مستضعف فی یدیه، مستضام تحت سلطانه مستذل بعنائه(612)، مغلوب مبغی علی مغضوب(6133) و جل خائف مروع مقهور، قد قل صبری و ضاقت حیلتی، و انغلقت علی المذاهب الا الیک، و انسدت علی الجهات الا جهتک، و التبست علی أموری فی دفع مکروهه عنی و اشتبهت علی الاراء فی ازاله ظلمه و خذلنی من استنصرته من عبادک، و اسلمنی من تعلقت به من خلقک طرا.
و استشرت نصیحی فأشار الی بالرغبه الیک، و استرشدت دلیلی فلم یدلنی الا علیک، فرجعت الیک یا مولای صاغراً راغماً مستکیناً عالماً انه لا فرج لی الا عندک و لا خلاص لی الا بک، أنتجز وعدک فی نصرتی و اجابه دعائی.
فانک قلت و الحق لایرد و لایبدل: و من عاقب بمثل ما عوقب به ثم بغی علیه لینصرنه الله(6144)، و قلت جل جلالک و تقدست اسماوک: ادعونی استجب لکم(615)، و انا فاعل ما أمرتنی (به، لا مناً علیک، و کیف امن به و أنت علیه دللتنی؟ فصل علی محمد و آل محمد)(616)، فاستجب لی کما وعدتنی (یا من لایخلف المیعاد).(617)
و انی لأعلم یا سیدی ان لک یوماً تنتقم فیه من الظالم للمظلوم و اتیقن ان لک وقتاً تأخذ فیه من الغاصب للمغصوب، لأنک لایسبقک معاند و لایخرج عن قبضتک منابذ و لا تخاف فوت فائت، و لکن جزعی و هلعی لایبلغان بی الصبر علی اناتک و انتظار حلمک.
فقدرتک یا مولای فوق کل قدره، و سلطانک غالب علی کل سلطان، و معاد کل احد الیک و ان امهلته، و رجوع کل ظالم الیک و أن أنظرته.
و قد أضرنی یا رب حلمک عن فلان ابن فلان و طول أناتک له و امهالک ایاه، و کاد القنوط یستولی علی لولا الثقه بک و الیقین بوعدک، فان کان فی قضاءک النافذ و قدرتک الماضیه ان ینیب او یتوب او یرجع عن ظلمی او یکف مکروهه عنی و ینتقل عن عظیم مارکب منی فصل اللهم علی محمد و آل محمد و اوقع ذلک فی قلبه الساعه الساعه، قبل ازاله(618) نعمتک التی انعمت بها علی و تکدیره معروفک الذی صنعته عندی.
و ان کان فی علمک به غیر ذلک من مقام علی ظلمی، فأسألک یا ناصر المظلوم المبغی علیه اجابه دعوتی، فصل علی محمد و آل محمد و خذه من مأمنه اخذ عزیز مقتدر، و افجأه فی غفلته مفاجاه ملیک منتصر، و اسلبه نعمته و سلطانه، و افضض عنه جموعه(619) و اعوانه، و مزق ملکه کل ممزق و فرق أنصاره کل مفرق.
و أعره من نعمتک التی لم یقابلها بالشکر، و انزع عنه سربال عزک الذی لم یجازه بالاحسان، و اقصمه یا قاصم الجبابره و أهلکه یا مهلک القرون الخالیه و أبره یا مبیر الامم الطاغیه(620)، و اخذله یا خاذل الفئات الباغیه، و ابتر عمره (621)، و ابتز ملکه(622) و عف أثره و أقطع خبره و أطف ناره، و أظلم نهاره و کور شمسه (و ازهق نفسه)(623)، و اهشم شدته و جب سنامه(624) و أرغم أنفه (و عجل حتفه).(625)
و لا تدع له جنه الا هتکتها و لا دعامه الا قصمتها، و لا کلمه مجتمعه الا فرقتها، و لا قائمه علو الا وضعتها و لا رکناً الا وهنته و لا سبباً الا قطعته، و اره أنصاره و جنده (و احبائه و ارحامه)(626) عبادید بعد الالفه و شتی بعد اجتماع الکلمه، و مقنعی الرووس بعد الظهور علی الامه.
و اشف بزوال أمره القلوب المنقلبه الوجله، و الافئده اللهفه و الامه المتحیره، و البریه الضایعه و أدل ببواره الحدود المعطله و الاحکام المهمله، و السنن الداثره و المعالم المغیره (و التلاوات المتغیره)(627)، و الایات المحرفه و المدارس المهجوره، و المحاریب المجفوه و المساجد المهدومه.
و اشبح به الخماص الساغبه و ارو به اللهوا اللاغبه، و الاکباد الظامیه و ارح به الاقدام المتعبه، و اطرقه بلیله لا اخت لها و ساعه لا شفاء منها، و بنکبه لا انتعاش معها و بعثره لا اقاله منها، و ابح حریمه و نغض نعیمه(628) و اره بطشتک الکبری و نقمتک المثلی و قدرتک التی هی فوق کل قدره و سلطانک الذی هو اعز من سلطانه.
و اغلبه لی بقوتک القویه و محالک الشدید، و امنعنی (منه)(6299) بمنعتک التی کل خلق فیها ذلیل، و ابتله بفقر لاتجبره و بسوء لا تستره، و کله الی نفسه فیما یرید، انک فعال لما ترید، و أبرئه من حولک و قوتک، و أحوجه الی حوله و قوته.
و اذل مکره بمکرک و ادفع مشیته بمشیتک، و اسقم جسده و ایتم ولده و انقص اجله، و خیب امله و ازل دولته(630)، و اطل عولته.
و اجعل شغله فی بدنه و لا تفکه من حزنه و صیر کیده فی ضلال و أمره الی زوال، و نعمته الی انتقال وجده فی سفال، و سلطانک فی اضمحلال و عاقبته الی شر مال(631)، و امته بغیظه اذا أمته و أبقه لحزنه ان أبقیته، و قنی شره و همزه و لمزه و سطوته و عداوته، و المحه لمحه تدمر بها علیه، فانک أشد بأساً و أشد تنکیلاً.

بیشتر بخوانید  دعای رفع فقر مشکلات مالی و رهایی از سختی ها و بلا ها

درباره ی admin

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو × یک =