دعایی که امروز در سایت اذکار و دعاهای مجرب قرآنی اهنوس ohnoos.com برای شما عزیزان قرار دادیم ماجرای توسل به حضرت صاحب الزمان (عج) در مسجد جمکران برای بچه دار شدن می باشد . در ادامه مطلب همراه باشید . با آرزوی قبولی طاعات و عبادات تمامی شما عزیزان .
ماجرای توسل به حضرت صاحب الزمان (عج) در مسجد جمکران برای بچه دار شدن,توسل به امام زمان (عج) برای صاحب فرزند شدن,متوسل شدن به حضرت مهدی (عج) جهت به دنیا آوردن بچه و نوزاد,ماجرای واقعی توسل به امام زمان جهت فرزند دار شدن,ماجرای زوجی که بچه دار نمی شدند,دیدن امام زمان در خواب
ماجرای توسل به حضرت صاحب الزمان (عج) در مسجد جمکران برای بچه دار شدن
«بررسىهاى پزشكى آقاى ص و خانم ع كه تا هفت سال بعد از ازدواج، صاحب فرزندى نشده بودند، به نظر مىرسد كه مشكل عينا مربوط به آقاى ص بوده است كه معمولا در مواردى كه مسأله به اين نحو باشد جواب درمان مشكلتر مىباشد، به همين دليل ظاهرا درمان قطع بوده و بعد از مدتى به طور خود به خود با عنايت حضرت حقّ باردارى اتفاق افتاده است».
خلاصه ماجرای بچه دار شدن زوجی که بچه دار نمی شدند :
تا هفت سال انتظار بچه را مىكشيديم و در عين حال با مراجعه به دكترهاى مختلف و استفاده داروهاى گوناگون بالاخره از درمان نااميد شديم. به همسرم گفتم: حالا كه جواب رد مىدهند بيا به مسجد مقدّس جمكران برويم و از حضرت صاحب الزمان عليهالسلام بخواهيم. با عنايتى كه شب تولد حضرت زهرا عليهاالسلام به من شد و با استمرار آمدن به مسجد مقدّس جمكران، بحمداللَّه امام زمان عليهالسلام عنايت فرمودند و خداوند فرزندى به ما عطا كرد.
شرح اتفاق :
مشخصات: خانم ز – ع ، اهل ساوه، خانه دار
در سال 1367 كه ازدواج كردم، مانند تمام زوجهاى جوان منتظر هديهاى از طرف خداوند بوديم تا گرماى زندگيمان را دو چندان كند، ولى بعد از هفت سال انتظار و مراجعه به دكترهاى مختلف و استفاده از داروهاى گوناگون، سال گذشته با نااميدى كامل، از مراجعه مجدد به پزشكان مأيوس شديم. بعد از عاشوراى حسينى بنده به همسرم گفتم:
«حالا كه دكترها به ما جواب رد دادهاند، بيا به مسجد مقدس جمكران برويم و به امام زمان عليهالسلام متوسل شويم».
از همان موقع شروع كرديم هر هفته، شبهاى چهارشنبه به مسجد آمديم، سه هفته بود كه به جمكران آمده بوديم و هر بار با توسل به آقا حجة ابن الحسن عليهالسلام از حضرت حاجتمان را طلب مىكرديم.
يك هفته قبل از تولد حضرت زهرا عليهاسلام خواب ديدم:
شوهرم آمد و مرا صدا كرد و گفت: آقا سيدى شما را كار دارند. وقتى بيرون آمدم، سيدى را ديدم، ايشان به من فرمودند:
اين قدر گريه و زارى نكن، صبر كن حاجتت را مىدهيم.
گفتم: من جواب اين و آن را چه بدهم؟
تا سه مرتبه فرمودند: حاجتت را مىدهيم.
شب ولادت حضرت زهرا عليهاسلام منزل خواهر شوهرم جشن بود، من در آنجا هم خيلى ناراحت بودم، گريه مىكردم.
شب بعدش هم به جمكران آمديم و باز خيلى گريه كردم، وقت سحر خواب ديدم: «آقا امام زمان عليهالسلام آمدند و يك پارچه سبزى در دامن من گذاشتند. عرض كردم: اين چيست؟ فرمودند: بازش كن!
من پارچه را باز كردم، ديدم داخل پارچه، بچهاى زيباست، من او را به صورتم چسبانده بودم و مىبوسيدم».
از خواب بيدار شدم، فهميدم كه حضرت حاجتم را عنايت فرمودهاند. وقتى هم كه مىخواستم زايمان كنم، باز آقا را در خواب زيارت كردم.
بعد از آن با اينكه باردار بودم و همه مىگفتند: به مسجد نرو! ولى بنده مرتب به جمكران مىآمدم و هفته چهلم مصادف با شب عيد نوروز بود كه به اين مكان مقدّس مشرّف مىشدم.
اگر درمان درد خويش مىخواهى بيا اينجا
دوا اينجا، شفا اينجا، طبيب دردها اينجا
****************************************************************
گردآوری و تنظیم : سایت اهنوس (مرجع ذکر و دعاهای مجرب قرآنی)